امروز صبح خانمي تعريف مي كرد كه ديروز چگونه كيفش را بسرقت برده اند .ماجرا را خلاصه برايتان مي نويسم.
ديروز صبح حدود ساعت 6:20 اين خانم جوان از منزل بيرون مي آيند كه سوار سرويس شوند سر كارشان حاضر شوند. در حال عبور از كوچه بودند كه دونفر سوار بر موتور سيكلت به ايشان حمله مي كنند. اين خانم جيغ مي كشند و درخواست كمك مي كنند اما كسي آن اطراف نيست . راكبان موتور سيكلت هل مي دهندش تا زمين بخورد و با چاقو روي دستش خراشهايي ايجاد مي كنند تا مقاومت نكند و كيف را بدهد. سر انجام براي صدمه بيشتر كيفش را مي دزدند و فرار مي كنند.علاوه بر كارتهاي بانكي و اوراق شناسايي و مدارك حدود يك ميليون تومان ارزش موبايلها و آي پاد و كيف پول ... بوده است.كه بسرقت مي رود.
تا اينجاي قضيه را زياد ديده و شنيده ايم.اما جالب ماجرا در كلانتري اتفاق مي افتد. اين خانم مي گويد به اتفاق پدرم به كلانتري رفتم كه گزارش كنم . در بدو ورود كه همه آقايان مشغول پاسخ به امتحاني تستي بودند! بعد از آن از اين اتاق به آن اتاق و كلي دوندگي براي اعلام گزارش سرقت. در همين جمعي يكي از ايشان سئوال مي كند"" اصلا تو چرا ساعت 6:20 بيرون بودي؟" (با لحن زشت ) !!! خانم مي گويد كه از اين به بعد هر وقت خواستم برم بيرون به شما مي گويم كه شما مواظبم باشيد. آقا ي پليس مي فرمايند كه ما نمي تونيم براي شما اسكورت بگذاريم!
قرار است امروز صبح اين خانم پيگير اين سرقت شوند و دوباره به كلانتري مراجعه كنند البته ساعت 10 به بعد چون در كلانتري به ايشان گفتند ما صبح مانور آزاد سازي خرمشهر داريم!.
جديدا در شهري كه زندگي ميكنم از اين قبيل ماجراها فراون ديده شده است. اين خانم شانس آورده كه صدمه ايي نديده (آقاي دزد با معرفت بودند!) وگرنه بسيار ديده شده كه با شمشير وقمه حمله مي كنند و وحشيانه زخمي مي كنند.
البته در چند پست قبل هم گفتم كه نيروهاي زحمتكش انتظامي با اين موارد كاري ندارند بيشتر درگير زلف دختران و فاق شلوار پسران هستند .هر چه باشد هم لطيفتر است و هم خطرش كمتر!
پي نوشت:
بعضي از نيروهاي پليس بسيار زحمت كش و با شرف هستند.
ديروز صبح حدود ساعت 6:20 اين خانم جوان از منزل بيرون مي آيند كه سوار سرويس شوند سر كارشان حاضر شوند. در حال عبور از كوچه بودند كه دونفر سوار بر موتور سيكلت به ايشان حمله مي كنند. اين خانم جيغ مي كشند و درخواست كمك مي كنند اما كسي آن اطراف نيست . راكبان موتور سيكلت هل مي دهندش تا زمين بخورد و با چاقو روي دستش خراشهايي ايجاد مي كنند تا مقاومت نكند و كيف را بدهد. سر انجام براي صدمه بيشتر كيفش را مي دزدند و فرار مي كنند.علاوه بر كارتهاي بانكي و اوراق شناسايي و مدارك حدود يك ميليون تومان ارزش موبايلها و آي پاد و كيف پول ... بوده است.كه بسرقت مي رود.
تا اينجاي قضيه را زياد ديده و شنيده ايم.اما جالب ماجرا در كلانتري اتفاق مي افتد. اين خانم مي گويد به اتفاق پدرم به كلانتري رفتم كه گزارش كنم . در بدو ورود كه همه آقايان مشغول پاسخ به امتحاني تستي بودند! بعد از آن از اين اتاق به آن اتاق و كلي دوندگي براي اعلام گزارش سرقت. در همين جمعي يكي از ايشان سئوال مي كند"" اصلا تو چرا ساعت 6:20 بيرون بودي؟" (با لحن زشت ) !!! خانم مي گويد كه از اين به بعد هر وقت خواستم برم بيرون به شما مي گويم كه شما مواظبم باشيد. آقا ي پليس مي فرمايند كه ما نمي تونيم براي شما اسكورت بگذاريم!
قرار است امروز صبح اين خانم پيگير اين سرقت شوند و دوباره به كلانتري مراجعه كنند البته ساعت 10 به بعد چون در كلانتري به ايشان گفتند ما صبح مانور آزاد سازي خرمشهر داريم!.
جديدا در شهري كه زندگي ميكنم از اين قبيل ماجراها فراون ديده شده است. اين خانم شانس آورده كه صدمه ايي نديده (آقاي دزد با معرفت بودند!) وگرنه بسيار ديده شده كه با شمشير وقمه حمله مي كنند و وحشيانه زخمي مي كنند.
البته در چند پست قبل هم گفتم كه نيروهاي زحمتكش انتظامي با اين موارد كاري ندارند بيشتر درگير زلف دختران و فاق شلوار پسران هستند .هر چه باشد هم لطيفتر است و هم خطرش كمتر!
پي نوشت:
بعضي از نيروهاي پليس بسيار زحمت كش و با شرف هستند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر