۱۰ مرداد ۱۳۸۹
بايد رفت
و سر آخر، ما حصل اين سفر اين شد كه بايد بروم. راهي كه ساليان سال در كش و قوس بود اكنون بعد ازاين سفر چند روزه انتخاب شد. احساس تعلق به جايي نمي كنم.
تنها دلتنگيم شايد مادرم باشد. مادر پيرم (همه آنچيزي كه بتوان به ان عاطفه و احساس و عشق گفت ) را هم البته اينجا هر شش هفت ماه يكبار بيشتر نمي بينم. پس فرقي نمي كند كه من ديگر كجا باشم.
ديگر حالم بهم مي خورد از خواندن تابناك ، چيزي در عصر ايران پيدا نمي كنم، خبر آنلاين كه ديگر هر چند روز هم نمي خوانمش . بالاترين را هم مانند بقيه شايد هم بدتر.
ديگر حوصله كشمكش را ندارم. دوست ندارم ببينم كه جوانان اين مملكت در خيابان و زندان پر پر مي شوند. ديگر دلم نمي خواهد مانند زمان جنگ ، هنگام برگشتن از مدرسه دهها تابوت ببينيم كه بر آنها عكس جواناني را زده اند كه هنوز موهاي صورتشان خوب سبز نشده است. دلم نمي خواهد هرگز جيغ و ناله هاي مادران و خواهران آنان را ببينم در حالي كه مشت مشت خاك بر سر مي ريزند و صورت با ناخن مي خراشند. دوست ندارم چهره پدران پير آنان را كه بهت زده اند و منگ شده اند را ببينم. دوست ندارم چهرهاي جوانان معتاد را كه گوشه خيايان افتاده اند يا وسط خيابان چون مجسمه هايي ، ثابت ايستاده اند را ببينم. ديگر از شنيدن دروغ خسته شده ام. از تزوير از ريا دارم بالا مي آورم. ديگر نمي توانم تحمل كنم .شايد صبر من كم است شايد كم طاقتم ، نمي دانم.
اين را فقط مي دانم كه در حال خارج شده از پيله ام هستم. شايد پروانه ايي شوم كه طعمه پرنده ايي گردد يا كه نصيبم گلي زيبا شود. در هر صورت ديگر فرقي برايم ندارد.
مدتهاست كه دوستانم رفته اند. يكي كانادا ، ديگري استراليا ، آن يكي اروپا فلاني آمريكا و.... بقيه هم كه ماندند يا در شرف رفتن هستند و يا گوشه عزلت خزيده اندو ارتباطي با بقيه ندارند. در واقع عملا دنياي من شده است چهار ديوار اتاق كارم و بس.
براي رفتن يكسال وقت لازم دارم كه بايد شرايط را فراهم كنم.
احساس مي كنم به جايي تعلق ندارم ...
۷ تیر ۱۳۸۹
دلقك
مردي نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که در دل داشت براي دكتر تعريف كرد . دکتر گفت به فلان سیرک برو . آنجا دلقکی هست ، اینقدر میخنداندت تا غمت یادت برود . مرد لبخند تلخی زد و گفت من همان دلقکم...
اسلام طالباني و اسلام خودماني
آيا بجزدرشيعه يا سني بودن ما وجود دارد؟ همان خشونت يكي با باتوم و ديگري با تازيانه، همان جهالت ، همان سختگيري در پوشش يكي اسمش مينهد برقع و ديگري چادر، همان كشتن بيهوده مردم بيگناه براي رسيدن به بهشت، همان تخريب آثار باستاني و مجسمه ها براي جلوگيري از بت پرستي آن يكي مجسمه بودا تخريب مي كند و اين يكي مجسمه مي دزد، هما ن چشم و گوش را بستن و فقط متكلم وحده بودن ، همان كه يكي سر مي برد و ديگري سر بر دار مي كند .... هر چه فكر مي كنم مي بينم كه هر دو يكي هستند .
هردو بزور دنبال "حكومت اسلامي" هستند تا بزور تازيانه و ترس گلوله ،من را و امثال من را بسوي بهشت رهسپار كنند .روحم را مي كشند و جسمم را بر دار مي كنند تا من همنشين معصومين گردم. و صد البته من اين بهشت دورغيت اينان را كه در جويش خون جاريست و بر درختانش سرهاي بريده آويزان است هرگز نخواهم خواست.
۶ تیر ۱۳۸۹
ويكي بارسلونا-كريستينا
يونس
۵ تیر ۱۳۸۹
خاطرات
ديروز غروب خيلي خوابم مي آمد اما شب كه فرا رسيد فكرم شروع به پرواز كرد دوباره . تا صبح نخوابيدم. چقدر ياد يونس افتام كه الان زير خروارها خاك خوابيده است.
نگاهم کن!
من از هیچ بودنها
از بی کسی و خلوت انسانها می ترسم
...
من از حرف جدایی ها
مرگ آشنایی ها
من از میلاد تلخ بی وفایی ها می ترسم
۴ تیر ۱۳۸۹
ادب از که آموختي؟
لقمان را گفتند: ادب از که آموختي؟ گفت: از بيادبان. هرچه از ايشان در نظرم ناپسند آمد از فعل آن پرهيز کردم.
نگويند از سر بازيچه حرفيکزان پندي نگيرد صاحب هوش
وگر صد باب حکمت پيش نادانبخوانند آيدش بازيچه در گوش
اين پست به پست قبلي احيانا ارتباطي ندارد. همينطوري نوشته شده است!
سخنان گوهر بار
- شخص اول:حضرت آيتالله خامنهاي در خطبه دوم نماز جمعه به موضوع يهوديسازي فلسطين، حمله به كاروان آزادي و محاصره غزه پرداختند و در خصوص برخی ادعاهای صهیونیستها فرمودند "مثل سگ دروغ می گویند" که موجب خنده حاضران شد.
- شخص دوم :احمدی نژاد: طوری گفتگو می کنیم که از این غلط ها نکنید.
- شخص سوم:لاريجاني :اگر كسی نسبت به مجلس با دريدگی صحبت كند، بهمعنای منطقیبودن سخن وی نيست.
همينطوري نوشتم كه مبادا از يادم برود.
نوري زاد آزاد شد
آينه تمام نماي اخلاق اسلامي!
يكي از دروس عمومي دانشگاه ة، درس اخلاق اسلامي بود. استاد اين درس از شانس ما ، نماينده ولايت فقيه در استان بود.كه همرا يك محافظ به كلاس مي آمدند. كلاس ايشان هيچوقت بموقع شروع و تمام نشد و بعضي اوقات ايشان مشغول حل و فصل مشكلات استان مي شدندو كلاس كلا تشكيل نمي شد.تا اينجاش قابل تحمل بود. روزهاي امتحان سر رسيد. و ما بايد بيانات گوهر بار ايشان را در باب زشتي دروغ وتهمت ... و ثواب بسيار خوش قولي ومردمداري ... را حفظ مي كرديم. ترم مهر ماه بود و اين امتحان آخرين امتحان آن ترم من بود. دوستانم كم كم براي تعطيلات بين ترم به ولايتشان بر مي گشتند. خوابگاه هم داشت سوت و كور مي شد.بهر جهت،رفتيم سر جلسه امتحان .يك ربع گذشت خبري نشد.نيم ساعت گذشت باز خبري نشد. بعد از 2 ساعت !خبري آمد كه بله خبري در راه است. استاد ارجمند تشريف بردند سوريه براي زيارت و امتحان عقب افتاده است! هرچه اصرار كرديم كه امتحان اول ترم بعد برگزار شود مورد قبول آموزش قرار نگرفت. منم چون راهم بسيار دور بود و صد البته پولش را نداشتم كه دوبار برم و برگردم مجبور به ماندن در خوابگاهي شدم كه تنها ساكنانش نگهبان بود و چند گربه و من! و شش ماه مجبور شدم كه به شهرمان نروم.و اين كلاس براي من " كارگاه اخلاق اسلامي "شد و در عمل كاملا با اخلاق اسلامي آشنا شدم.
۳ تیر ۱۳۸۹
از تحول تا تهوع
دانشگاه ما بسيج داشت اما خيلي از بچه حسابيها داخلش بودند.نمونه اش صادق بودكه قبلا داستانش را گفتم.بسيج خواهران هم تازه تشكيل شده بود و عضو گيري مي كرد كه بعد از آمدن نمايده مقام معظم فرزانه فعاليتش شديدتر شد. از فني مهندسيها فقط يكي از دختران عضو بسيج شده بود. در اين گرماي طاقت فرسا چادر عبايي مي پوشيد و مي پلكيد در دانشگاه و بوي گند عرقش را به ما هديه مي داد. خوب بسيجي تازه به دوران رسيده باشي و گير ندهي؟! اين كه نمي شود . براي همين هم يكم از هم دانشگاهي ها را اذيت كرد. چند سال گذشت و چشم بنده حقي سراپا تقصير بعد از مدتها به جمالشان روشن شد. به همراه شوهر مكرمه شان در بازار بودند. اليته نه ديگر با چادر عبايي! زلفان از جلو و عقب شال بيرون ريخته و مانتوي تنگ و آرايش آنچناني ، كليه فنون دلبري بجاي آورده… .من اصلا با اين چيزا مشكلي ندارم تازه خوشم هم مي آيد. اما تحول ايشان سبب تهوع در من گشت.
از خاطرات دانشگاه
وقتي رسايي و حسينيان رو مي بينم ياد آخوندي مي افتم كه مسئول نهاد "مقام معظم ناخدا" در دانشگاه بود.يك فاشيست تمام عيار. يك حراف به تمام معني . هنرش اين بود كه سر كلاسهاي عمومي معارف فقط به دوستان اهل سنت بپرد و به آنها بد وبيراه بگويد . چند بار اين عزيزان با اين شخص مجادله كردند ، اما آخرش اخراج از كلاس نصيبشان شد. دل خيليها را شكاند. اشك خيلي ها را در آورد. هر كجا كه هست اميد وارم خدا ببخشايدش و به راه راست هدايتش كند.
خسته ام از اين تكرار تاريخ
پس از مرگ مظفرالدین شاه، ولیعهد او محمدعلی میرزا شاه شد و از همان ابتدا به مخالفت با مشروطه و مجلس پرداخت. او در مراسم تاجگذاری خود نمایندگان مجلس را دعوت نکرد.
به علاوه اگرچه نمایندگان دورهٔ اول مجلس که با حرارتی تمام جهت اصلاح اوضاع ایران میکوشیدند، با راندن مسیو نوز رئیس کل گمرک و وزیر خزانه از خدمت در مقابل سیاست روسیه که از او جداً حمایت میکرد،غالب آمدند؛اما روسها شاه تازه را در دشمنی با مجلس و مشروطه روز به روز بیش تر تقویت نمودند تا آن جا که محمدعلی شاه،مشیرالدوله را از صدارت برکنار کرد و امین السلطان (اتابک اعظم) را که سالها صدراعظم دوره استبداد بود از اروپا به ایران فراخواند و او را صدراعظم کرد. از امضای قانون اساسی سر باز زد. پس از اعتراضات مردم به ویژه در تبریز، ناچار دستخطی صادر کرد و قول همراهی با مشروطه را داد. ولی هم شاه و هم اتابک اعظم همچنان به مخالفت با مشروطه و مشروطه خواهان مشغول بودند. اتابک اعظم را جوانی به نام عباس آقا تبریزی با تیر زد و کشت.
نشریه هفتگی صوراسرافیل در این دوران منتشر میشد و نقش مهمی در تشویق مردم به آزادیخواهی و مقابله با شاه و درباریان طرفدارش داشت.
با توجه به ناقص بودن قانون اساسی مشروطه که با عجله تهیه شده بود مجلس متمم قانون اساسی را تصویب کرد که در آن مفصلا حقوق مردم و تفکیک قوا و اصول مشروطیت آمده بود. محمدعلی شاه به مجلس رفت و سوگند وفاداری یاد کرد. پس از چند روز او و دیگر مستبدان با همراهی شیخ فضلالله نوری[نیازمند منبع] عدهای را علیه مجلس در اطراف آن جمع کردند و به درگیری با نمایندگان و مدافعان مجلس پرداختند. با بمبی که یاران حیدرخان عمواوغلی به کالسکه حامل محمدعلیشاه انداختند به مقابله جدی با مجلس پرداخت و به باغشاه رفت و بریگاد قزاق را برای مقابله با مجلس آماده کرد.
به توپ بستن مجلس
بالاخره با فرستادن کلنل لیاخوف فرمانده بریگاد قزاق حمله به مجلس را آغاز کرد. لیاخوف با نیروهایش مجلس را محاصره کردند و ساختمان مجلس و مدرسه سپهسالار را در (۲ تیر ۱۲۸۷/۲۳ ژوئن ۱۹۰۸ به توپ بستند. عده زیادی از مدافعان مجلس در این حمله کشته شدند. محمدعلی شاه لیاخوف را به حکومت نظامی منصوب کرد. و به تعقیب نمایندگان و دیگر آزادیخواهان پرداخت. ملک المتکلمین و میرزا جهانگیرخان و قاضی ارداقی را در باغشاه پس از شکنجه در برابر محمدعلی شاه کشتند.
شکست در تهران
پس از حمله به مجلس و دستگیری و اعدام آزادیخواهان، جنبش مشروطه خواهی با شکست روبرو شده بود. بسیاری از مشروطه خواهان مخفی شدند و برخی به خارج از ایران رفتند.
اثرات يك تجاوز
۲ تیر ۱۳۸۹
دل ما
قاصدک چه خوش خبر بود
موسيقيش هم بر عهد مجيد بود .با ضبط ناسيونال كوچيكش كولاك مي كرد. صداي قميشي بود كه مي گفت مگه ميشه ترك وطن كرد؟!توي غربت عمري رو سر كرد ؟(آره خوب ميشه قميش جان ميشه چرا كه نشه؟دوروبرت را نگاه كن ميبيني كه شده).
بعد چند دقيقه بسيج دانشجويي مي امد كه تذكر بده .معمولا صادق مي آمد.تذكر مي داد اما بعدمي نشست پيش ما . صدا ي ضبط را مجيد كم مي كرد و پياله ايي چاي برايش مي ريخت و او خاطرات جبهه را تعريف مي كرد و سيگار نيمه كاره منو مي گرفت و چند پك بهش مي زند. كجاست صادق با صداقتش؟دلم مي خواهد بيايد دوباره گير بده د و بنشينيم از خاطرات بگوييم.صادق آنوقتها پراز تركش بود تو تنش. چقدر صادق، صادق بود.يكبار با مجيد دعوايش شد.مجيد البته كرم ريخت و حق با صادق بود. نيمه شب صادق آمد گريه كرد و عذر خواهي كرد. مجيد هم گريه كرد منم اشك ريختم .اكبرهم. من آن اشك را دوست دارم.من آن صادق را دوست دارم.
آه آه آه....
فعلا توي اين مود هستم. گفتم كه بدانيد كه فعلا نفر دوم بجاي من (من من ) داره فكر مي كنه و مي نويسه.
الان خيلي سبكم فكرم داره پرواز مي كنه. نبايد جلوش رو بگيرم .ببينم كجا مرا خواهد برد.... پرواز كن پرواز كن دور تر دورتر
با تو فانوس ترانه
یه چراغ شعله ور بود
لحظه ها چه عاشقانه
قاصدک چه خوش خبر بود
کوچه ها بدون بن بست
آسمون پر از ستاره
شبا گلخونهء خورشید
واژه ها شعر دوباره
واژه ها شعر دوباره
پوچ
دیدگان تو در قاب اندوه
سرد و خاموش
خفته بودند
زودتر از تو ناگفته ها را
با زبان نگه گفته بودند
از من و هرچه در من نهان بود
می رمیدی
می رهیدی
یادم آمد كه روزی در این راه
ناشكیبا مرا در پی خویش
میكشیدی
میكشیدی
آخرین بار
آخرین بار
آخرین لحظه تلخ دیدار
سر به سر پوچ دیدم جهان را
باد نالید و من گوش كردم
خش خش برگهای خزان را
باز خواندی
باز راندی
باز بر تخت عاجم نشاندی
باز در كام موجم كشاندی
گر چه در پرنیان غمی شوم
سالها در دلم زیستی تو
آه هرگز ندانستم از عشق
چیستی تو
كیستی تو
۱ تیر ۱۳۸۹
نهان مکن
ناله کنم بگویدم، دم مزن و بیان مکن
خشم کسی کند که او، جان و جهان ما بود
خشم مکن تو،خویش را مسخره جهان مکن
باده عام از برون، باده عارف از درون
بوی دهان بیان کند، تو به زبان بیان مکن
آب از سر چشمه گل آلود است.آقا
خبر را مي خوانم " عده ای از دانشجویان در اعتراض به مصوبه اخیر مجلس شورای اسلامی در خصوص موسسات آموزشی غیردولتی از جمله دانشگاه آزاد در مقابل ساختمان مجلس تجمع کردند."
در حيرت فرو مي روم كه چند روز قبل چند حزب اسم و رسم دار و نخست وزير سابق و رئيس مجلس در خواست راهپيمايي كردند و كسي توجهي به آنها نكرد و استاندار تهران كه اسمش متاسفانه "تمدن" است آنرا خنده دار ناميد. اكنون افرادي كه داتشجو مي خوانندشان در حال تجمع مقابل مجلس هستند. هنوز 2دو روز نگذشته كه امروز به اصطلاح راهپيمايي مي كنند. مگر نگفته اند كه يك هفته قبل بايد درخواست مجوز كرد؟ مگر نگفته اند كه بايد درخواست كتبي باشد؟ كجاست ان درخواست كتبي؟ تاريخش كي بوده؟ شماره اش چيست؟ اين تجمع مجوز دارد يا ندارد؟
از طرف ديگر تهوع آور تر آن است كه كه بدنامترين نمايندگان اين مجلس يعني "طیبه صفایی نماینده تهران، نیره اخوان نماینده اصفهان، فاطمه آلیا نماینده تهران، زهره الهیان نماینده مردم تهران، فاطمه رهبر نماینده مردم تهران، حسین فدایی نماینده تهران، علیرضا زاکانی نماینده تهران، موسی الرضا ثروتی نماینده مردم بجنورد، حمید رسایی نماینده تهران، مهدی کوچک زاده نماینده تهران، ولی اسماعیلی نماینده مردم گرمی، علی اصغر زارعی نماینده تهران، علی کریمیفیروزجانی نماینده مردم بابل، پرویز سروری نماینده تهران، محمد دهقانی نماینده مردم طرقبه و چناران، امیر حسین قاضی زاده نماینده مردم مشهد، محمد کریم شهرزاد نماینده مردم اصفهان، عفت شریعتی نماینده مردم مشهد، فاطمه آجرلو نماینده مردم کرج، محمدجواد ابطحی نماینده مردم خمینی شهر و لاله افتخاری نماینده مردم تهران" جلسه مجلس را ترك كردند و به آنها پيوستند.
اکنون بنشین
تا باری از آن چه هست سخن
بگوییم
از دروغ بگوییم که حرام است اما
مانند قارچ از فراز دیوارهامان بر می خیزد
آن گونه
که جای گندم و گل سرخ را تنگ کرده است
همین
حال روز ما
- وزیر خارجه برزیل : ما هم محدودیت داریم ؛ حمایت از ایران را کاهش می دهیم
- پاکستان: به تحریم های آمریکا علیه ایران پایبندیم
- پیش نویس مصوبه تحریم ایران در کنگره آماده شد
- واکنش تند لاريجاني به منتقدان: اين همان مجلسي است كه به مواضع و تصميمات آن ميباليديد!
- فرمانده نیروی دریایی ارتش: مجلس مجوز دهد کشتی های دشمن را بازرسی می کنیم
- متكي: ايران براي قطعنامه شوراي امنيت ارزشي قائل نيست
اوضاع مملكت چند سال است كه خوب نيست و اكنون بسيار بدتر هم شده است. وقتي متكي مي گويد براي قطعنامه شوراي امنيت ارزشي قائل نيست نمي دانم بخندم يا گريه كنم. متكي اين را نمي فهمد كه لازم نيست كه اوقبول داشته باشد مهم اين است كه دنيا قبول دارد. و حلقه محاصره كم كم تنگتر مي شود.آمريكا هم سري اول تحريم ها را شروع كرده و بعداز آن نفت و انرژي خواهد بود.اروپا و استراليا هم چند روز قبل اينكارراكرده اند. تنش داخل به اصلاح نظام هم در حال شديدتر شدن است. فعلا محافظه كاران با نئو محافظه كاران بر سر گوشت قرباني دانشگاه آزاد درگيرند . صف بندي جديدي در حال شكل گيري است . مردم هم بسيار ناراضي.
و سر آخر اينكه در بازي شطرنج وقتي داريد مات مي شويد قبل از آن حاضريد وزير را فدا كنيد. آيا اينگونه خواهد شد؟!
۳۱ خرداد ۱۳۸۹
زنده باد موسيقي
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
.jpg)
۳۰ خرداد ۱۳۸۹
نگرانیهایی از هدفمندکردن یارانه ها
۲۹ خرداد ۱۳۸۹
اندر احوالات هدفمند کردن یارانه ها
چندین سال قبل در یکی از ایالتهای آمریکا برای جلوگیری از ورود مواد مخدر از مرزها تدابیر شدیدی اندیشیده شد و تا حدود زیادی هم موفق شدند جلوی ورود مواد مخدر را بگیرند. اما بطور چشمگیری جرم و جنایت گسترش یافت.دلیل آن هم این بود که وقتی جلوی ورود مواد مخدر گرفته شد , قیمت آن افزایش یافت . معتادان نیز چون پول کافی برای مواد مخدرنداشتند شروع به سرقت و جنایت کردند.
مثال بالا را در کنار افزایش جرم در این بندر ذکرکردم تا ازآن نتیجه بگیرم که فعالیت گروههای تبهکار افزایش یافته و سازماندهی آنها نیز بیشتر خواهد شد و اینجاست که آن امنیت کذایی که آقایان از آن نام می بردند بر باد خواهد رفت.
۲۷ خرداد ۱۳۸۹
فاشيست

فاشیسم، از لحاظ نظری محصول توسعة نظری نژادباوری و امپریالیسم اروپایی بود، و از نظر اجتماعی محصول بحرانهای اقتصادی و اجتماعی پس از جنگ جهانی اول. ولی با شکست کلی آن در جنگ جهانی دوم، از اعتبار افتاد.
۲) مخالفت با اندیشههای سوسیالیستی
۳) مخالفت با لیبرالیسم
۴) تبعیت زندگی همهٔ گروهها از دولت (توتالیتر بودن)
۵) تقدس پیشوا تا سرحد امکان
۶) مخالفت با دموکراسی (دموکراسی را بوالهوسی و خودپرستی مینامند)
۷) اعتقاد شدید به قهرمانپرستی
۸) تبلیغ روح رزمجویی
۹) نظام تکحزبی
۲۵ خرداد ۱۳۸۹
گشتي در اخبار
**امروز جناب آقاي مهندس موسوي اطلاعيه دادند .جملات آخر اين بيانيه اين است:
"آیا فراموش کرده اند حمله به بیت حضرت امام (ره) بود که زمینه برچیدن پایههای استبداد را در ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ و سپس بهمن سال ۵۷ فراهم کرد و باز هم عبرت نمی گیرند؟ آیا با دانستن این تجربیات تاریخی است که بر شاخه می نشینند و بن می برند؟ "
**حمله به بيت آقايان صانعي و منتظري بازتاب زيادي در سايتهاي خبري داخلي نيافت.احتمالا طبق معمول مقامات بالاتر مديرت مي كنند!
**آقاي اكبرين با جرس مصاحبه ايي داشت كه به نكات جالبي اشاره كرد در مورد افرادي در قم كه تحت حمايت حكومت هر كاري بتوانند انجام مي دهند. او اجزاي مثلثي را برشمرد كه سبب اين جريانات مي شوند حتما بخوانيد.البته ايشان خواستار انتشار فيلم حضور بدون سرو صداي رهبر درقم شده اند كه روز قبل از اين حوادث صورت گرفت.
**محمود منصوب شده ،در مصاحبه تلويزيوني حرفهايي در باره حجاب زد كه باعث جبهه گيريهاي مختلفي شده است.
**و داش حسين شريعتمداري هم امروز از علما و مراجع ايراد گرفته كه چرا نسبت به توهيني كه روز چهاردهم خرداد به آقاي حسن خميني شد موضع گرفته اند.
**و آقاي اكبر اعلمي هم دوباره فعال شده اند و جواب مصباح را دادند.خلاصه جوابشان اين است
"ظاهرا علی مصباح از این نکته غافل است که بدعت گذاری در دین خود نوعی ارتداد به شمار می آید!"
۲۴ خرداد ۱۳۸۹
تاج زاده:پدر، مادر ما باز هم متهمیم
بخشهايي از اين نامه را بخوانيد:
«نظامی که در آن بیشتر جوانان تحصیلکردهاش از دوره دبیرستان مشتاق مهاجرت به خارج از کشور باشند، نمایشگاه کتابش یاد دوران تفتیش عقاید را زنده کند، هنرمندانش که حجم جوایز ملی و بینالمللیشان از فضای یک سلول انفرادی بیشتر است در زندان و در انفرادی به سر برند، کجا با وعدههای امام در پاریس که خطوط اصلی نظام جایگزین رژیم سلطنت را ترسیم میکرد، سازگار است؟»
«اعتراف میکنم که اگر در زمان خود در مقابل مواجهه نادرست با آیتالله شریعتمداری و برای حفظ حریم مرجعیت اعتراض میکردیم، کار به جایی نمیرسید که امروز حرمت مراجع و عالمانی همچون مرحوم آیتالله منتظری و حضرات آقایان وحید خراسانی، موسوی اردبیلی، صانعی، بیات زنجانی، دستغیب شیرازی، طاهری اصفهانی، جوادی آملی و… حتی در صدا و سیما مورد تعرض قرار گیرد و کار به جایی برسد که حتی بیت و نوه امام و حسینیه و مرقد ایشان و نیز آرامگاه مرحومان صدوقی و خاتمی از تعرض مصون نماند.»
دين حكومتي

در جستجوي آرامش از دست رفته
پدر بزرگ مادريم حاج حسن نام داشت.. حدود 80 سال با قامتي خميده و عصاي زيباي چوبي و ريشهاي بلندي كه سفيد شده بودند. و كلاهي كه مدام بر سر داشت. هميشه يا در حال شعر گفتن بود يا دعا خواندن. البته ثروتمند و متواضع. عمده دارايش هم املاك پهناور كشاورزي بود .
لذت بخشترين خاطراتم مواقعي است كه در ايام كودكي و نوجواني به خانه اش مي رفتم چراغ والوري داشت و روي آن كتري و قوري بود و 24 ساعته چايش براه بود.چاي را با آبليمو در استكان كمر باريك كوچك و نعلبكي لب گلي مي خورد .روي ساعد دستش خال كوبي داشت. مي گفت با رضا خان نشت و برخواست كمي داشته است. با آن سنش هنوز باغباني مي كرد گل مي كاشت .باغچه را هرس مي كرد درخت قلمه مي زد.
محل سكونتش خانه باغ بزرگي بود قديمي كه انتهايش به رودخانه كوچكي ختم مي شد. و در آن دو ساختمان بود كه يكي محل سكونتش بود و قديمي بود.ديگري ساختمان دو طبقه ايي بود و قديمي تر ازآن يكي. كه زياد استفاده نمي شد. در بين اين دو ساختمان استخر كوچكي بود كه تابستانهاي گرم در آن قايقهاي كاغذي مي ساختم .بدليل آنكه پدر بزرگ پير بود نمي توانست زياد از استخر مراقبت كند و آن استخر بدرد شنا نمي خورد. ورودي خانه بصورت دالاني بود كه اطرافت درخت و گل بود ( خاله كوچكم چقدر گلدان شمعداني داشت) و زير پايت چمن سبز تا به استخر مي رسيد. در واقع استخر ميدان گاهي كوچكي بود كه بقيه خانه نسبت به آن ساخته شده بودند.در باغ پشت خانه درختان انار ، نارنگي ،پرتقال ،توت ،ازگيل،گردو و... بود.آن خانه تنها جايي در دنيا بود كه در آن احساس امنيت و آرامش مي كردم. و اين آرامش هرگز تكرار نشد حتي در خانه پدريم و از آن بدتر حتي در خانه خودم.هميشه براي كنجكاوي هاي من چيز جديدي در آن خانه وجود داشت .پدر بزرگ سيگارزر و هما بي فيلتر ميكشيد .هر چند از چوب سيگار استفاده مي كرد اما اطراف ريش و سبيلش به رنگ زرد خوشرنگي در آمده بود. و من گاهي از روي شيطنت از سيگارهايش كش مي رفتم.
نمازخواندنش را دوست داشتم وقتي در سرماي زمستان از كنار چراغ والرش بلند مي شد و آرام و محكم ذكر مي گفت و بعد وضو مي گرفت من بيدار مي شدم و با چشمان بسته به نماز و دعايش گوش مي كردم .چه لذتي و چه آرامش عجيبي بهم دست مي داد. پدر بزرگ اما هيچوقت نتوانست اسمم درست تلفظ كند. حتي از روي نوشته هم نمي توانست اسمم را درست بخواند .مرا "كابيد" مي ناميد.
دعايش براي من اين بود "پسر الهي پير بشي " . وقتي ماچم مي كرد صورتم به ريشهاي نرم و سفيدش مي خورد و بوي عطر مشهدي به همراه بوي سيگار در مي آميخت و من با تمام شيطنتي كه داشتم آرام مي شدم.
به او "آقا جان " مي گفتم.
خدايش رحمت كند
۱۸ خرداد ۱۳۸۹
آب ، آگاهي ،شادي
با توجه به هرم مزلو نيازهاي فيزيولوژيك نظير خوراك ؛آب؛خواب و.. اولين نياز هاي انسان هستند و بعد در مراتب بعدي امنيت و سپس نياز هاي عاطفي بعد از آن نيازهاي اجتماعي- احترامي و سر آخر نيازهاي خود شكوفايي است.با خود فكر مي كنم
۱۷ خرداد ۱۳۸۹
اي وطن
ای وطن
كاري زيبا از کارلو ونتی
ای وطن، لباس سیاه به تن
ای وطن، درد و غم داری به تن
ای وطن، همه جات آتش و سنگ
وطن، همه جات خونی و کفن
روز و شب، شده همش تهمت و مرگ
پدران، تو کوچهها در به در
خواهران، اشک خونین بر سر
مادران، با عصا بر خاک پسر
وطن، با کی رفتی به جنگ
کشتی هموطن
هر لحظه دم به دم
شایدم خوابی هنوز
ای وطن
باکی رفتیی به جنگ
کشتی هموطن
هر لحظه دم به دم
شایدم خوابی وطن
آی وطن…
دانلود (+)
اين ترانه را از اينجا كپي كردم. آهنگهاي سبز بسيار زيبايي ديگري هم هست .
۷ خرداد ۱۳۸۹
چقدر شباهت!!!
دولت حقه است، فغان سر مکن / بشنو و باور مکن
جان پسر، گوش به هر خر مکن.................... بشنو و باور مکنتجربه را باز مکرر مکن ............................... بشنو و باور مکن
مملکت ما شده امن و امان ....................... از همدان تا طبس و سیستان
مشهد و تبریز و ری و اصفهان .................... ششتر و کرمانشه و مازندران
امن بود، شکوه دگر، سرمکن
بشنو و باور مکن
یافته اجحاف و ستم خاتمه…………………… نیست کسی را ز کسی واهمه
هست مجازات برای همه……………………. حاکم مطلق چو بود محکمه:
محکمه را مسخره دیگر مکن
بشنو و باور مکن
نسخ شد آئین ستم گستری…………………….. هیچ دخالت نکند لشکری
در عمل مذهبی و کشوری……………………. نیست به قانون شکنی کس جری
شکوه سپس بر سر منبر مکن
بشنو و باور مکن
عصر نو، آیین تجدد بود .............................. فکر نو و صحبت نو مد بود
گرچه کله های سپهبد بود ............................ اصل ندارد ز تعمد بود
فکر اطاعت تو زسر در مکن
بشنو و باور مکن
نیت ملت چه بود: ارتجاع .......................... کهنه پرستیش محل نزاع
قصد وزیران نبود: انتفاع .......................... دولتیان ده نکنند ابتیاع
نیت بد، جان برادر مکن
بشنو و باور مکن
صحبت جمهوریت از بین رفت .................. غصه مخور این نیت از بین رفت
فرقه بی تربیت از بین رفت ...................... زمزمه عاریت از بین رفت
خاطر آسوده مکدر مکن
بشنو و باور مکن
نیست بر این ملت یک لا قبا ...................... فکر اجانب پس از این رهنما
هست دگر موقع صلح و صفا ................... نیست زهم دولت و ملت جدا
واهمه از توپ شبندر مکن
بشنو و باور مکن
گر بشود مجلس شوری ظنین ................... زود ببرند سر مفسدین
پر خط آهن شود ایران زمین .................... ملک شود رشک بهشت برین
تکیه تو بر عدل مظفر مکن
بشنو و باور مکن
تکیه دولت همه بر ملت است ................ ملت از آن، حامی این دولت است
لندن از این حادثه در حیرت است .......... مسکو از این واقعه در زحمت است
دولت حقه است، فغان سر مکن
بشنو و باور مکن
آنکه نکردست جوانان بگور ................. زر نستاندست ز مردم بزور
پازده زیر چهل و یک کرور ................ لندنیان را بنمودست بور
زو طلب خویش مکرر مکن
بشنو و باور مکن
عصر تجدد بود و بلشویک ................. خلق باموال تو یکسر شریک
ازپی زر کس نکند آنتریک ................... مقصد احرار بود نام نیک
حمل تو بر مقصد دیگر مکن
بشنو و باور مکن
خارجه، انهار خراسان نبرد ................ اسکسله و شیله گیلان نبرد
خطه بحرین به عمان نبرد .................. آبروی ملت ایران نبرد
دیده ازاین غصه دگر تر مکن
بشنو و باور مکن
نیمه شبها سر بیراهه راه .................... کشته شد ار چند نفر بیگناه
بود غرض راحت خلق اله ................. هست سفارت سخنم را گواه
جان بده و مفسده شر مکن
بشنو و باور مکن
اين شعر را از اينجا كپي كردم
۶ خرداد ۱۳۸۹
هیچکس هنوز نتوانسته که با عوام فریبی سیاسی اعتبار خود را حفظ کند
در مثل است كه گويند كسي كه خود را بخواب زده است رانمي توان بيدار كرد.من در حيرتم از اعتماد بنفس اين سوگلي . يعني ملت ايران تا حالا روسيه را دشمن نمي دانست كه حالا به فرمود ايشان بخواهيم دشمن بدانيمشان؟
.تاريخ ما پر از از خيانت و تجاوز روسيه اما كو گوش شنوا؟ در يكسال گذشته مردم در خيابانها مرگ بر روسيه مي گفتند و از سوي آقايان بسويشان گاز اشك آور پرتاب مي شد. حالا چه شده است كه احمدي نژاد مانند اسپند بر روي آتش است ؟ بخاطر قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل است. مثل اينكه آقاي مدير جهاني كم كم در حال مات شدن است.
اما بخوانيد جواب دندان شكن روسيه را:
"روسیه بدون تردید از منافع ملی دراز مدت خود پیروی می کند. موضع ما دقیقا موضع روسیه است و در آن منافع ملت روسیه منعکس می شود به همین خاطر نمی تواند در طرفداری آمریکا و یا جانب داری ایران باشد". وی خاطر نشان ساخت که برای روسیه هرگونه غیرقابل پیشبینی بودن، هرگونه افراط گرایی سیاسی، عدم شفافیت و غیر قابل پیگیری کردن در اتخاذ تصمیمات مرتبط به جامعه جهانی که موجبات نگرانی را فراهم می آورد، غیر قابل قبول است. دستیار رییس جمهور روسیه خواستار آن شد که کسانی که از طرف ملت دوست ایران صحبت می کنند، این مسائل را به یاد داشته باشند. پریخودکو گفت: "هیچکس هنوز نتوانسته که با عوام فریبی سیاسی اعتبار خود را حفظ کند".
۳ خرداد ۱۳۸۹
امنيت !
ديروز صبح حدود ساعت 6:20 اين خانم جوان از منزل بيرون مي آيند كه سوار سرويس شوند سر كارشان حاضر شوند. در حال عبور از كوچه بودند كه دونفر سوار بر موتور سيكلت به ايشان حمله مي كنند. اين خانم جيغ مي كشند و درخواست كمك مي كنند اما كسي آن اطراف نيست . راكبان موتور سيكلت هل مي دهندش تا زمين بخورد و با چاقو روي دستش خراشهايي ايجاد مي كنند تا مقاومت نكند و كيف را بدهد. سر انجام براي صدمه بيشتر كيفش را مي دزدند و فرار مي كنند.علاوه بر كارتهاي بانكي و اوراق شناسايي و مدارك حدود يك ميليون تومان ارزش موبايلها و آي پاد و كيف پول ... بوده است.كه بسرقت مي رود.
تا اينجاي قضيه را زياد ديده و شنيده ايم.اما جالب ماجرا در كلانتري اتفاق مي افتد. اين خانم مي گويد به اتفاق پدرم به كلانتري رفتم كه گزارش كنم . در بدو ورود كه همه آقايان مشغول پاسخ به امتحاني تستي بودند! بعد از آن از اين اتاق به آن اتاق و كلي دوندگي براي اعلام گزارش سرقت. در همين جمعي يكي از ايشان سئوال مي كند"" اصلا تو چرا ساعت 6:20 بيرون بودي؟" (با لحن زشت ) !!! خانم مي گويد كه از اين به بعد هر وقت خواستم برم بيرون به شما مي گويم كه شما مواظبم باشيد. آقا ي پليس مي فرمايند كه ما نمي تونيم براي شما اسكورت بگذاريم!
قرار است امروز صبح اين خانم پيگير اين سرقت شوند و دوباره به كلانتري مراجعه كنند البته ساعت 10 به بعد چون در كلانتري به ايشان گفتند ما صبح مانور آزاد سازي خرمشهر داريم!.
جديدا در شهري كه زندگي ميكنم از اين قبيل ماجراها فراون ديده شده است. اين خانم شانس آورده كه صدمه ايي نديده (آقاي دزد با معرفت بودند!) وگرنه بسيار ديده شده كه با شمشير وقمه حمله مي كنند و وحشيانه زخمي مي كنند.
البته در چند پست قبل هم گفتم كه نيروهاي زحمتكش انتظامي با اين موارد كاري ندارند بيشتر درگير زلف دختران و فاق شلوار پسران هستند .هر چه باشد هم لطيفتر است و هم خطرش كمتر!
پي نوشت:
بعضي از نيروهاي پليس بسيار زحمت كش و با شرف هستند.
۲ خرداد ۱۳۸۹
برگي از تاريخ
ثمر درخت سلطنت
وقتى ميرزا رضا كرمانى، ناصرالدين شاه را كشت و دستگير و زندانى شد، تا آخر، از اين كارش پشيمان نشد و از عمل خود به عنوان دفاع از حريم ملت و مبارزه با مظاهر ظلم و ستم و استبداد، دفاع كرد. در بخشى از دفاعيات او آمده است: پادشاهى كه پنجاه سال سلطنت كرده باشد و هنوز امور را به اشتباه كارى به عرض او برسانند و تحقيق نفرمايند و بعد از چندين سال سلطنت، ثمر آن درخت، وكيل الدوله، آقاى عزيزالسلطان، امين خاقان و اين اراذل و اوباش و بيپدر و مادرهايى كه ثمره اين شجره شدهاند و بلاى جان عموم مسلمين گشتهاند، باشند، چنين شجر را بايد قطع كرد كه ديگر اين نوع ثمر ندهد.
برگي از تاريخ
ثمر درخت سلطنت
وقتى ميرزا رضا كرمانى، ناصرالدين شاه را كشت و دستگير و زندانى شد، تا آخر، از اين كارش پشيمان نشد و از عمل خود به عنوان دفاع از حريم ملت و مبارزه با مظاهر ظلم و ستم و استبداد، دفاع كرد. در بخشى از دفاعيات او آمده است: پادشاهى كه پنجاه سال سلطنت كرده باشد و هنوز امور را به اشتباه كارى به عرض او برسانند و تحقيق نفرمايند و بعد از چندين سال سلطنت، ثمر آن درخت، وكيل الدوله، آقاى عزيزالسلطان، امين خاقان و اين اراذل و اوباش و بيپدر و مادرهايى كه ثمره اين شجره شدهاند و بلاى جان عموم مسلمين گشتهاند، باشند، چنين شجر را بايد قطع كرد كه ديگر اين نوع ثمر ندهد.
گفت هوشياري بياراينجا كسي هشيار نيست
گفت مستي زان سبب افتان وخيزان ميروي
گفت جرم راه رفتن نيست ره هموار نيست
گفت ميبايد ترا تا خانه قاضي برم
گفت روصبح آي قاضي نيمه شب بيدار نيست
گفت نزديك است والي را سراي آنجا شويم
گفت والي از كجا در خانه خمار نيست
گفت تا داروغه راگوييم در مسجد بخواب
گفت مسجد خوابگاه مردم بدكار نيست
گفت ديناري بده پنهان و خود را وا رهان
گفت كار شرع كار درهم و دينار نيست
گفت از بهرغرامت جامه ات بيرون كنم
گفت پوسيده است جز نقشي ز پود و تار نيست
گفت آگه نيستي كز سر درافتادت كلاه
گفت در سرعقل بايد بيكلاهي عار نيست
گفت مي بسيار خوردي زان چنين بي خود شدي
گفت اي بيهوده گوحرف كم وبسيار نيست
گفت بايد حد زند هشيار مردم مست را
گفت هوشياري بياراينجا كسي هشيار نيست
پروين اعتصامي
دوم خرداد است
**همكاري دارم كه ساكن اصفهان است و ايام مرخصي به آنجا مي رود .هميشه پروازش شبها بوده است گويا جديدا پروازي هم صبحها براي اصفهان برقراركرده اند. براي تنوع ايشان اين پرواز را انتخاب كرد. از دو روز پيش سر به سرش ميگذاشتم كه فلاني پروازت حتما بخاطر گردوغبار كنسل خواهد شد.بهر حال ديروز خدا حافظي كرد و رفت. امروز موقع خوردن ناهار چشمم به جمالشان روشن شد.
شما چه فكر مي كنيد؟ يك پرواز به چه دليلي مي تواند كنسل شود؟ خراب هواپيما ؟ بدي آب و هوا ؟ گردوغبار؟ خواب ماندن خلبان؟ نه اينها نبود.
تعمير باند فرودگاه دليلش است!!! جالب اينجاست كه هواپيمايي كه از اصفهان بلند شده بود به اينجا رسيد اما اجازه فرود داده نشد!يعني اصلا به ايرلاين اعلام نكرده بودند كه باند براي تعميرات بسته است . و مسافرين هم دستشان از همه جا كوتاه بود و كاري نمي توانستند انجام بدهند.
بقول دوستي "مملكته داريم؟"
كلا دنيا را با مديريت جهاني خودمان شگفت زده كرديم!
۳۱ اردیبهشت ۱۳۸۹
گلها و گلوله ها

به اين نوجوانان خشونت مي آموزند غافل از اينكه هركه باد بكارد طوفان درو خواهد كرد...
عكس بالا را ازاينجا گرفتم عكسهاي ديگري هم دارد كه ميتوانيد ببينيد.
۳۰ اردیبهشت ۱۳۸۹
از رنجي كه مي بريم
حال به اين تيتر توجه كنيد "احمدی نژاد:جزو 17 اقتصاد بزرگ جهان هستیم"
و به گوشهايم دست مي كشم كه مخملي نباشند و بي اختيار اين كلمات را زمزمه مي كنم. اقتدار..ام القراي جهان اسلام.. مديريت جهاني...قله هاي رفيع پيشرفت..ايراني آباد..
آزادترين كشور جهان
2-در اين جا + از آزادترين كشور دنيا صحبت شده است كه بايد به آن بازداشت آقاي خليل بهراميان وكيل فرزاد كمانگر رانيز اضافه كرد
""در طول هفتاد و دو ساعت گذشته و در آزادترین کشور دنیا، علی صارمی به اعدام، حمزه کرمی به یازده سال حبس تعزیری، بهاره هدایت
به نه سال و نیم حبس تعزیری، میلاد اسدی به هفت سال حبس تعزیری، معصومه یاوری به هفت سال حبس تعزیری، زهرا جباری به چهار سال حبس تعزیری و مهدی اقبال، قاری دعای کمیل حسینیه دارالزهرا، در دادگاه تجدید نظر …به چهار سال حبس تعزیری محکوم شده اند.""
3-درمملكت ما دانشجو و تحصيل كرده خارج مي شوند و بجايشان قاتل و جاني مي آيند.آن هم با استقبال رسمي!
۲۶ اردیبهشت ۱۳۸۹
مرغ سحر ناله سر كن
آقاي دادستان تهران جناب دولت آبادي فرمودند كه آقاي موسوي بخاطر مصلحت نظام تا كنون بازداشت نشده اند. و اگر بازداشت شونددرمورد اين بيانيه جدا گانه محاكمه خواهند شد.
اما سئوالاتي كه براي من پيش آمده است :
1-چه كسي مصلحت نظام را مشخص مي كند؟
2-مگر همه در برابر قانون برابر نيستند؟
3-آيا دستگاه قضا ئيه كشور قوه ايي جداگانه مستقل از ساير قوا نيست؟
4-با فرض بالا يعني پذيرفتن اينكه قوه قضائيه عملكردي مستقل دارد پس چگونه رسيدگي به تخلفات آقاي موسوي(اصولا اگر تخلفي صورت گرفته باشد ) بواسطه سياسي كاري تعطيل مي گردد؟
5- پرسش اساسي اينجاست كه اگر بخاطر مصلحت نظام تخلفات آقاي موسوي بررسي نمي شودآيا امكان ندارد بخاطر همان مصلحت چند انسان نيز اعدام گردند؟
پي نوشت:من سبزم